3vin3vin، تا این لحظه: 14 سال و 22 روز سن داره

هدیه اسمانی

هدیه آسمانی ما سوین ♥️

بابا اشکان شرک میشودددد!!!!!!!!!!!!!!

عزیز دلم چند وقتیه که هروقت کارتون میبینی  یکی از شخصیتای مهم اونو به بابا اشکان نسبت میدی همش میگی بابا اشکان شرکه میگم نه میگی بلههههههههههههه میگم اسمش شرکه میگی نه اسمش بابا اشکانه!!!!!!!!!!!!!!!من فکر میکنم چون خیلی بابا رو دوست داری شخصیتای قوی کارتوناتو به بابا نسبت میدی قربونت برم من اخه که خیلی ماهی
25 مهر 1392

نازنین ساکت!!!!!!!!مردم خوابیده

سوین جونم هروقت هر کی بلند صحبت کنه یا اینکه زمانی که تو حوصله نداری صحبت کنه یا بخنده  میگی ساکت مردم خوابیدش(مردم خوابیدن) همیشه هم به من میگی!!!!!!!!!!!!قربون دختر با شعورم برم که مراعات دیگرانو میکنه سوین من عاااااااااااااااااااااشقتممممممممم
25 مهر 1392

سفر به شمال

سوین گلم ما همراه اکیپ همیشگیمون به شمال سفر کردیم که خیلی هم بهمون خوش گذشت ولی جای بابایی و خاله سارا خالی بود.....تو هم این سری اصلاااااااااااااا اذیتمون نکردی این نشون میده که دختر کوچولوی ما داره بزرگ میشه الهی من قربون این دختر کوچولو برم ولی کلی شیطونی کردی همشم هوای بابا اشکانو داشتی تا میخوابید به همه میگفتی ساکت اشکان خوابیده یا اینکه میرفتی روشو مینداختی سرما نخوره الهی من فدات شک که خیلی مهربوووووووووووونی ...
25 مهر 1392

سوین جون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سوین جونم چند وقتیه که هر وقت صدات میکنیم سوین؟................اخم میکنی و میگی سوین نیست سوین خانووووووووووووووون(سوین خانووووووووم) دفعه اول کلی خندیدم از دستت که چجوری به ذهنت رسیده قربونت برم سوین خانوم من .........سوین خانوم دوستت داریم عزیزم
13 مرداد 1392

رج زدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

الان چند وقتیه که عااااااااااشق لوازم ارایش شدی تمام فکرت رز لب و .......هست اینقدر گریه میکنی تا مجبور میشیم که برات بزنیم بابایی برات یه دونه بی رنگشو گرفت ولی دورش کوتاه بود میگفتی باید پر رنگ باشه دوتا هم بابا اشکان گرفت که به اونا هم رضایت ندادی اخه رنگای جیغم دوست داری قربونت برم بر عکس منی از صبح که چشماتو باز میکنی میای بالا سر من میگی صبح بخیر رج زدی(ماتیک زدی)؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟میگم نه میگی پاشو بزن منم یه جورایی سرتو گرم میکنتم تا یادت بره  ولی  مگه یادت میره...زمانی هم که میخوایم بریم بیرون لباساتو به شرط رز لب می پوشی خلاصه که خیییییییییلی قرتی شدی اخه من با تو چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟ولی امیدوارم که از سرت بیفته عزیز دلم ...
10 تير 1392

طوطی شیرین زبون من!!!!!!!!

سوین جونم الان توی یه سنی هستی که هر جوری که باهات صحبت کنیم همونجوری باهامون صحبت میکنی مثل طوطی تقلید میکنی همه هم ازین شیرین زبونیت خوششون میاد و همش باهات حرف می زنن مثل من و بابا اشکان...الهی من فدات شم دختر خوشگلم..........
10 تير 1392

من دختر توووووووووووووووووووووو نییییییییییییییییییستم!!!!!!!!!!!!!!!!

سوین جونم چند وقت پیش رفته بودی خونه مامانی بعد از اونجای که خیلی خاله سارا رو دوست داری اونم دوستت داره همش باهات حرف میزد و بهت گفت دختر گلم بیا پیشم تو هم گفته بودی من دختر تو نیستم دختر نازنینم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!الهی من قربونت برم که خیلی گلی منم به داشتن دختر گلی مثل تو افتخار میکنم امیدوارم لایقش باشم بووووووووووووووووووووووووووس ...
10 تير 1392

سفر به استان گلستان

سوین جونم ما همراه بابا اشکان و البته به اصرار زیادش راهی سفر شدیم رفتیم ساری  و شب رو اونجا گذروندیم تو هم دختر گل من بودی و باهات کلی سرگرم بودیم هتلی که بودیم واقعا ویوی قشنگی داشت و کلی از طبیعت لذت بردیم فضای بازی برای تو هم داشت که حسابی بازی کردی...روز بعد راهی گرگان شدیم که جای قشنگی بود ولی فکر کنم تو دلت گرفته بود و همش بغض می کردی و میگفتی دلت واسه بابایی تنگ شده قربون دختر احساساتی خودم برم که دقیقا عین خودمی..........نهار خوران گرگان هم خیلی زیبا بود جای همه خالی بود......بعد رفتیم گنبد....بندر ترکمن....نوشهر........ما هم شدیم مارکوپولو واسه خودمون البته این بار کمی خسته شدیم ولی با این وجود خوش گذشت چون تو همش شیرین زبون...
13 خرداد 1392