ورود سوین به خونه مامانی
ا مروز۵/۲/۸۹ قرار بود از بیمارستان مرخص شیم منم با شیر دادن به سوینم مشکل داشتم که مامانی و بابا اشکان کمکم کردن بد از نهار کارای ترخیص رو انجام دادیم و همراه با محموله با ارزشمون راهی شدیم اشکان جون میگفت سوین رو با دنیا عوض نمیکنم وای که چقدر خوشحال بودیم منم که چشام پراز اشک شوق بود.... اومدیم خونه مامانی ازمون استقبال گرمی شد توسط مامان باباها وسارا من همش به سوین نگاه می کردم همه خوشحال بودیم خدای مهربون شکرت............................. ...
نویسنده :
نازنین
19:32