شیطنت سوین!!!
وای خدای من امروز ١٣ اردیبهشت روز نحسی بود خیلی بد اغاز شد . صبح با شنیدن صدای وحشتناکی از خواب پریدیم همراه با گریه تو به سرعت دویدیم سمت اطاقت فکر کردیم از روی تختت افتادی ولی نه... دستگاه بخورت که بالای کمدت بود سیمش رو کشیده بودی و اون هم افتاده بود... دختر کنجکاو من خدا خیلی بهمون رحم کرد من و بابا اشکان که مردیم و زنده شدیم و خدا رو شکر کردیم که دخترمون سالمه ولی کنار چشمت زخم شده بود بازم خدا رو شاکرم که همیشه هوای ما بنده های ناشکرش رو داره وبه فرشته کوچولوی ما رحم کرد... سوین قلب ماست ما با نفسهای سوین زنده ایم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی