تب شدید
سوین جونم دو روز پیبش وقتی داشتیم می رفتیم خونه عمو سعید احساس کردم بدنت خیلی گرمه که لحظه به لحظه بدتر میشدی ولی با دارو کنترلش کردیم وقتی هم که برگشتیم خونه تا صبح همین طور بودی من داشتم میمردم بردیمت دکتر که فایده ای نداشت تبت خیلی بالا بود فرستادنمون یه جای دیگه دل تو دلم نبود می خواستن ازت خون بگیرن ولی اینقدر ترسیده بودی رگت پیدا نمیشد و نزاشتی ازت خون بگیرن الهی بمیرم برات...دکتر هم کلی دارو بهت داد و اومدیم خونه بابایی اینا که هممونم نگرانت بودیم دوست داشتم حالت خوب شه و شیطونی کنی ولی خیلی بی حال بودی و تبت کم کم اومد پایین دختر گلم ایشالا همیشه سلامت باشی و هیچ وقت مریض نشی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی