شکلات
سوین جونم امروز مشغول انجام دادن کارام بودم که دیدم صدایی از تو نمیاد اینجور مواقع حتما داری یه کاری میکنیاومدم دیدم رفتی بالای مبل ایستادی تا دستت به ظرف شکلاتی که روی میزه برسه و داری شکلات میخوریکلی تعجب کردم و خندم هم گرفته بود اخه همیشه خودم بهت شکلات میدم و چون مغز داره در میارمش و شکلاتش رو بهت میدم ولی اینبار خودت این کار رو کرده بودی و مغزش هم دادی به من وبه همون یکی بسنده نکردی یکی دیگه هم نوش جان کردیقربونت برم من که داری کم کم بزرگ میشی...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی